شیطنت های ذهن من




سلام، صبح تون بخیر 


صدامو از بیمارستان می شنوید!


۵.۵ صبح با صدای مامان بیدار شدم. رفتم دیدم داداش بزرگه اومده میگه حال خانومش بده‌‌ منو مامان دوئیدیم رفتیم بالا دیدیم درد و خونریزی داره طفلی


سریع رسوندیمش بیمارستان و الان توو بخش زایشگاهیم کیسه آبش هم پاره شده!


تا دیروز بچه بیریچ بود و قرار بود سزارین بشه، اما الان میگن بچه سرش پایینه و باید طبیعی به دنیا بیاد!!!


بگردم واسه زن داداش بزرگه. خیلی خیلی می ترسه‌‌ خودم زنگ زدم به دکترش خواهش کردم سزارین کنه! اما گفت نمیشه!


خدا بخیر بگذرونه.


.


بعدا نوشت:


الان ساعت ۱۶ و ۱۶ دقیقه ست و من اومدم پایین توو لابی بیمارستان نشستم تا خاله ی زن داداشم که اومده ملاقات راحت باشه


نی نی گوگولی ِ عجول مون امروز، شنبه ۱۸ اسفند ۹۷، ساعت حدود ۱۰ و ۲۰ دقیقه ی صبح، با سزارین، دو هفته زودتر اومد بغل مون 





تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

مگ ایران | مجله اینترنتی دانستی ها پستچی آچالیا Donnie سه ساله Sanjila ماهی کوچولوی قرمز Daniel خرید ورقهای فلزی پنجره چوبی